زیتون

ساخت وبلاگ
.نبوده چون تو بشیری نبوده چون تو نذیرینبوده با تو شبیهی نبوده با تو نظیریتو دست شمس ببستی سر قمر بشکستیتو را به سایه چه حاجت که نیری و منیریبه بازوان معزی شکسته عزت عزیبتان نموده مکسر شکوه خیر کثیریچه بوی دلکش و نازی چه عطر شامه نوازینبی عنبر و عودی رسول مشک و عبیریگهی به عرشی و بالا گهی به فرشی و بالاگهی به شهپر جبریل و گه میان حصیریبه گمرهان بیابان نشان روشن راهیمسیر هرچه دلیلی دلیل هرچه مسیریبسان ساحل دریا سوال هرچه غریقیشبیه قطره ی باران جواب هرچه کویریستون محکم کسری نوشته ناکس و کس راکه نامه ای ننوشته چنان تو هیچ دبیریکدام مثل کدام و کدام فخر کدام استفقیر فخر تو گردیده یا تو فخر فقیری؟هم از تبار محبت هم از سلاله ی رحمتپیام آور صلحی و بر سلام سفیریکجاست نایب لایق که جانشین تو گرددعلی مگر که بیاید تو را رسد به وزیریعلی که راه ندارد بر او هراس و جهالتعلی که کفر ندارد از او گریز و گزیریهمو که شکل و شبیهش ادب ندیده فصیحیهمو که مثل و نظیرش عرب ندیده دلیریهمو که بسته لب ما "بما اقل و دل"شهمو که باک ندارد ز هیچ امر خطیریهمو که گفته طبیبش به وقت سجده درآریداگر زدند ز غفلت براو ملاحده تیریبریز باده ی رحمت به جام شیعه که چشمشبود به دست تویی که خم شراب غدیریپر از شعوری و شوری شفیع حشر و نشوریقسیم ناری و نوری به فضل و جود شهیریامین مذهب نوری امیر لشکر شوریامینی و چه امینی؟ امیری و چه امیریبه مومنان به تشفی به کافران به تجافیتو صلح آتش و آبی تو جمع تیغ و حریریتو را به تیغ چه حاجت که با کمند نگاهتهمه یلان جهان را گرفته ای به اسیریمران مرا ز سرایت هلا تویی که برایتبه زیر سایه ی طوبی خدا نهاده سریرینشسته ایم به صف تا درآیی از در محشرکز این جماعت از پا فتاده دست بگیریز من که عدت و عذری جز زیتون...
ما را در سایت زیتون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : czeitoon133f بازدید : 58 تاريخ : پنجشنبه 26 بهمن 1402 ساعت: 23:14