.نبوده چون تو بشیری نبوده چون تو نذیرینبوده با تو شبیهی نبوده با تو نظیریتو دست شمس ببستی سر قمر بشکستیتو را به سایه چه حاجت که نیری و منیریبه بازوان معزی شکسته عزت عزیبتان نموده مکسر شکوه خیر کثیریچه بوی دلکش و نازی چه عطر شامه نوازینبی عنبر و عودی رسول مشک و عبیریگهی به عرشی و بالا گهی به فرشی و بالاگهی به شهپر جبریل و گه میان حصیریبه گمرهان بیابان نشان روشن راهیمسیر هرچه دلیلی دلیل هرچه مسیریبسان ساحل دریا سوال هرچه غریقیشبیه قطره ی باران جواب هرچه کویریستون محکم کسری نوشته ناکس و کس راکه نامه ای ننوشته چنان تو هیچ دبیریکدام مثل کدام و کدام فخر کدام استفقیر فخر تو گردیده یا تو فخر فقیری؟هم از تبار محبت هم از سلاله ی رحمتپیام آور صلحی و بر سلام سفیریکجاست نایب لایق که جانشین تو گرددعلی مگر که بیاید تو را رسد به وزیریعلی که راه ندارد بر او هراس و جهالتعلی که کفر ندارد از او گریز و گزیریهمو که شکل و شبیهش ادب ندیده فصیحیهمو که مثل و نظیرش عرب ندیده دلیریهمو که بسته لب ما "بما اقل و دل"شهمو که باک ندارد ز هیچ امر خطیریهمو که گفته طبیبش به وقت سجده درآریداگر زدند ز غفلت براو ملاحده تیریبریز باده ی رحمت به جام شیعه که چشمشبود به دست تویی که خم شراب غدیریپر از شعوری و شوری شفیع حشر و نشوریقسیم ناری و نوری به فضل و جود شهیریامین مذهب نوری امیر لشکر شوریامینی و چه امینی؟ امیری و چه امیریبه مومنان به تشفی به کافران به تجافیتو صلح آتش و آبی تو جمع تیغ و حریریتو را به تیغ چه حاجت که با کمند نگاهتهمه یلان جهان را گرفته ای به اسیریمران مرا ز سرایت هلا تویی که برایتبه زیر سایه ی طوبی خدا نهاده سریرینشسته ایم به صف تا درآیی از در محشرکز این جماعت از پا فتاده دست بگیریز من که عدت و عذری جز زیتون...
ما را در سایت زیتون دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : czeitoon133f بازدید : 58 تاريخ : پنجشنبه 26 بهمن 1402 ساعت: 23:14